ناخدای کشتی اسلام در بحرانی ترین زمان

30 دسامبر 2010

امام زین العابدین فرمود: «ای پسر زیاد آیا با کشته شدن مرا تهدید میکنی و میترسانی؟! تو نمیدانی کشته شدن در راه خدا فرهنگ همیشگی ماست و شهادت مایه افتخار و سربلندی ما بوده است.»[۱]

زین العابدین (ع) قافله سالار کاروان بازماندگان شهدایی بود که وظیفه سنگین رساندن پیام شهدای کربلا را بر عهده داشت. این وظیفه طاقت فرسا از عصر روز عاشورای سال ۶۰ هجری قمری آغاز شد. حساس‌ترین زمانی که دشمن می‌خواست خود را غالب و حاکم جلوه دهد و همه انگیزه شهیدان راه حق بویژه سرور و سالار شهیدان، حسین بن علی بن ابیطالب را خنثی کند.
دشمن سفاک و غدار، شهرهای کوفه و ساحلی فرات را آذین بندان نمود و بازماندگان اهل بیت عصمت و طهارت را با وضع رقت بار از کربلا حرکت داد و سرهای نورانی شهدا را پیشاپیش به نمایش گذاشت و قدرت نمایی کرد.
به راستی مبارزه منفی و مستقیم با حاکمان خونخوار و بیرحم، غیر منطقی و مکار و عیاش که همه ابزار زور و تبلیغ را در دست داشتند و خود را حاکم بر محراب، منبر و قضای مسلمانان و مؤمنان دلسوخته می‌دانستند و بالا‌تر آنکه همه را بنده حلقه بگوش خود می‌پنداشتند، کار دشوار و سختی بود. این کار نیاز به شجاعت و شهامت و برنامه ریزی بسیار دقیق و درازمدت داشت.
علی بن الحسین که ۲۲ سال از سن مبارکش گذشته بود، ضمن تحمل همه مصایب و داشتن شکیبایی فوق العاده، بازماندگان داغ دیده را امر به صبر و تحمل و پارسایی کرد. او به هنگام ورود به کوفه در حالی که غل و زنجیر بر دست‌هایش زده شده بود و بر شتری لاغر و مریض سوارش کرده بودند و خون از رگان گردن بیرون می‌زد، در برابر دژخیمان سرمست قدرت کاملاً بی‌اعتنا بود. در آن هنگام اشعاری را زمزمه کرد که هر شنونده‌ای را متأثر و متألم نمود:
«ای مردم بدرفتار شما به آرزوهای خویش نخواهید رسید،‌ای کسانی که احترام جد ما را نگه نداشتید
چنانچه در روز رستاخیز خداوند ما و پیامبر را در برابر شما قرار دهد چه پاسخی خواهید داشت؟!
شما فرزندان پیامبر و اهل بیت او را بر پشت شترهای برهنه سوار کردید و از شهر‌ها و راه‌ها عبور دادید، گویا از آیین الهی هیچ  بویی نبرده‌اید»[۲]
سخنان ژرف و تکان دهنده  او، وضعیت فکری و رفتاری همه مجلس را بهم ریخت.
آنگاه که توجه همه را به خود جلب کرد با خطبه‌ای گویا همه تهدیدهای دشمن را در آن محفل و دیگر مکان‌ها تبدیل به فرصت برای خود و اطلاع رسانی صحیح به مردم نمود و در کوتاه‌ترین زمان در شهرهای کوفه، شام و… کاری کرد که بنی امیه منفور‌ترین خاندان حاکم عرب شناخته شدند.
وی ۳۵ سال مبارزه منفی خویش را ادامه داد و حرکت عقلانی او سبب شد صد‌ها اندیشمند متعهد و فداکار را تربیت کند و توجه جهان اسلام را به پایگاه وحی (مدینه منوره) و مشعل داران راستین آن توجه دهد.
ارتباط با خدا، دعا و نیایش از آثار حرکت زیبای او بود. در حقیقت زین العابدین بنیانگذار مکتب دعا و نیایش گردید. دعایی که هر فرد و جامعه مأیوس را دگرگون می‌کند و او را به سوی سعادت و تلاش برای رستگاری سوق می‌دهد. ۵۴ دعای زیبای صحیفه سجادیه گواه مطالب فوق است.
امام چهارم علی بن الحسین در ۲۵ محرم سال ۹۵ هجری که سنه الفقهاء نامیده شد توسط ولید بن عبدالملک در سن ۵۷ سالگی مسموم شد و به شهادت رسید و در بقیع غرقد در جوار عموی گرامیش حسن بن علی بن ابیطالب و مادربزرگش فاطمه بنت اسد دفن گردید.[۳] او با شهادت خویش خط سرخ حسینی را جلوه بیشتر بخشید.

پی نوشت:
[۱]. أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِی یَا ابْنَ زِیَادٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَهٌ وَ کَرَامَتَنَا الشَّهَادَهُ (اللهوف، ص۷ ؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۸).
[۲]. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۴.
[۳]. کافی، ج۱، ص۴۶۶؛ کشف الغمه، ج۲، ص۸۹.