نام های مدینه منورّه (بخش پایانی)
9 فوریه 2008
میقات حج فارسی
61 ـ فاضحه:
دیگر نام از نام های مدینه «فاضحه» است. كُراع می گوید: از آن جهت كه افراد فاسد العقیده با پوشش نفاق نمی توانند در آنجا به زندگی خود ادامه دهند بلكه رسوا و مفتضح می گردند، فاضحه نامیده می شود و چه بسا این مفاد و معنای جمله معروف «تنفی خبثها» 65 می باشد.
62 ـ القاصمه:
این واژه از كتاب تورات نقل گردیده و از آن جهت به مدینه قاصمه گفته شده كه دشمنان ستمگری كه بدانجا تجاوز كردند، خود شكست خوردند و نابود گردیدند.
63 ـ قَبَّةُ الاسلام:
این واژه برگرفته از حدیث شریف معروفی است كه به نقل از مجمع الزوائد ذكر گردید (المدینة قبّة الاسلام…) 66
64 ـ 65 ـ القریة، قریة الأنصار:
قریه (با فتح قاف و كسر آن) بر شهری اطلاق گردیده كه مردمش را جمع كرده و نیازمندی های آنان را برمی آورد. و به تعبیر أهل لغت: «المصر الجامع».
ابو هلال عسكری گفته است: عرب به هر شهر كوچك و بزرگی ـ قریه ـ اطلاق می كند.67شاهد بر گفته او 54 مورد از آیات قرآنی است كه بر شهرهای بزرگ و كوچك اطلاق «قریه» نموده و در آیه شریفه «لو لا نزّل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم» 68 مقصود از قریتین «دو شهر» مكّه معظّمه و طائف است.69
و لغوی ها بر مدینه منورّه «قریة الانصار» گفته اند.، جمع آن قُری و قِری است.70 و در حدیث منقول از عباس ـ ره ـ «انّ اللّه قد طهّر هذه القریة من الشرك» بر مدینه قریه اطلاق گردیده است.70
66 ـ قریة رسول اللّه ـ ص ـ :
نسبت دادن قریه و یا مدینه به رسول خدا ـ ص ـ امری است طبیعی و عادی و بر زبان راویانی همچون طبرانی جاری گشته است.
أحمد بن حنبل و طبرانی نقل می كنند: كه دجّال سیر می كند تا می رسد به مدینه منوره و در آنجا جلوش گرفته شده و اجازه ورود داده نمی شود، و سپس می گوید: «هذه قریة ذاك الرجل» كه در اینجا قریه یعنی همان مدینه، به رسول خدا ـ ص ـ نسبت داده شده است.72
67 ـ قلب الایمان:
ابن جوزی در حدیث «المدینة قبّة الاسلام»، «قلب الایمان» را نیز اضافه نموده است.73
68 ـ مؤمنه:
ابن زباله روایتی نقل می كند كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «والّذی نفسی بیده انَّ تربتها لمؤمنة»؛ «قسم به كسی كه جان و روان من در دست اوست، همانا خاك مدینه محلّ أمن و أمان و آرامش است.» آنگاه می گوید: در كتاب تورات نیز بر مدینه «مؤمنه» گفته شده است.74
69 ـ مُباركة:
انس می گوید: رسول خدا ـ ص ـ آنگاه كه به مدینه منوره داخل شد و در جلو منزل أبو ایوّب انصاری ـ ره ـ نزول اجلال فرمود75 این آیه شریفه را بر زبان جاری و قرائت نمود: «رَبّ أنزلنی منزلا مباركاً و أنت خیر المنزلین» گویا فرمود: مدینه جایگاه پر بركت و مباركی است.76 و همچنین برای این شهر دعا كرد و درخواست بركت نمود، كه «مبارك» و «مباركه» نامیده شد. در آغاز این نوشتار، دعای گرامی آن حضرت را با سندهای مختلف ذكر كردیم.77
70 ـ مَحْبُورَةْ:
از مادّه «حَبَرَ» گرفته شده كه معنای آن، شادی و سرور زیاد به همراه نعمت می باشد. «محِبارْ» به زمینی گفته می شود كه گیاهانش سریع رشد می كند و باعث بركت و خیر بسیار است.78 و در آیه كریمه قرآن آمده: «و هم فی روضة یحْبَرُونَ».79
در تفسیر مجمع البیان آمده: مؤمنین و صالحان در بهشت متنعمند و در سرور و خوشنودی كامل بسر می برند.80 پس وجه نامگذاری به مَحبْوره با نعمت های فراوان در این شهر روشن و آشكار است.
و بعضی گفته اند: نام گذاری مدینه به محبورة از جهت «علاقه حال و محلّ» است; زیرا بر اساس روایت حسنه ای، سلمان فارسی از فاطمه زهرا ـ س ـ نقل می كند كه رسول خدا ـ ص ـ ملقب به «محبور» گردیده بود. سلمان می گوید: فاطمه اطهر ـ س ـ فرمود: به من تعلیم داد پدر بزرگوارم این دعا را:
«بسم اللّه النور الذی یقول للشی كن فیكون… بسم اللّه الذّی أنزل النور علی الطور بقدر مقدور فی كتاب مسطور علی نَبی مَحْبور». 81
محبور در اینجا به معنای مسؤولیت پذیری كه تمام جهات حسنه را داراست، می باشد.
71 ـ مَحْرُوسَة:
جَنَدی در كتاب «فضائل المدینه» می گوید: یكی دیگر از نام های مدینه «محروسه» می باشد كه در حدیث از رسول خدا ـ ص ـ وارد شده كه فرمود: «المدینة مشتبكةٌ بالملائكة علی كلّ نقب منها ملك یحرسها».
مدینه حفاظت و پاسداری می شود به واسطه فرشتگانی كه بر سر هر یك از راه های منتهی به آن، نگهبانی می دهند82 و لذا آن را «محروُسَه» نامیده اند.
72 ـ محفوفة:
از آن جهت كه مدینه را بركات الهی و ملائكه رحمتش احاطه نموده اند، محفوفه نامیده شده، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «المدینة و مكّة محفوفتان بالملائكة علی كلِّ نقب منها ملك لاید خلها الرجال و لاالطاعون». 83
«گرداگرد شهر مدینه و مكّه را فرشتگان فرا گرفته اند و او را از شّر دجّال و امراض گوناگونی همچون طاعون حفظ خواهند نمود.»
73 ـ محفوظه:
خدای سبحان ـ مدینه را مصون و محفوظش داشته و آرامگاه حبیبش محمد مصطفی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در آنجا قرار داده است. رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «القری المحفوظة أربع: المدینة و مكّة و ایلیا و نجران» شهرهای حراست شده چهار تا است: مدینه، مكّه، ایلیا و نجران. گویا حفاظت و امنیت این چهار شهر تضمین شده است.84
74 ـ مُدْخَل صِدقْ:
از دیگر نام های مدینه «مُدْخَل صِدْق» است. ( در آیه شریفه «ربّ أدخلنی مدخل صدق و أخر جنی مخرج صدق…»85) تفسیر مجمع البیان برای این كلمه چهار توجیه ذكر می كند; در وجه دوم می گوید: مُدْخَل صدق مدینه منوره است كه خدای سبحان رسول گرامیش را با عزت و شوكت داخل مدینه نمود و سپس به مكه معظّمه با فتح و سر بلندی باز گرداند. این وجه را نسبت به ابن عباس، حسن بصری، قتاده و سعید بن جبیر داده است.86
75 ـ 76 ـ المدینه، مدینه رسول اللّه ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ:
واژه مدینه بر مجتمعی اطلاق می شود كه تعداد خانه های آن از روستا بیشتر باشد و همچنین به شهری كه در برگیرنده حوائج خود باشد (المصر الجامع) مدینه گفته می شود.87
این واژه در قرآن كریم 14 مرتبه تكرار شده كه تقریباً در 4 مورد آن «یثرب»; مدینه رسول الله ـ ص ـ قصد شده است. در كتاب های لغت مدینه برای ده ها شهر علم گشته است و لكن یثرب را «مدینه منوّره» معرفی نموده اند.88
هر كسی را به مدینه منوره نسبت دهند «مدنی» می نامند و چنانچه به شهرهای دیگری همچون بغداد كه «المدینه» معروف است نسبت دهند «مدینی» گفته می شود.89 واژه مدینه (یثرب) بارها بر زبان رسول خدا و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ جاری گشته است; همان گونه كه فرمود: «اللّهّم حبّب الینا المدینة كما حببت الینا مكّة…» 90
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «لمّا دخل النبی المدینة خُطَّ دورها برجله ثم قال: اللهم من باع رباعه فلا تبارك له.»
پیغمبر اكرم ـ ص ـ آنگاه كه وارد مدینه شد، خانه های اطراف آن را شناسائی كرده، فرمود، خدایا! هر كس خانه های مدینه را از جهت بی اعتنایی به این شهر بفروشد بر او مبارك مگردان.91
باید گفت چه بسا نام مدینه برای این شهر قبل از ورود رسول خدا ـ ص ـ بر سر زبان مردم این شهر جاری بوده است; زیرا آنگاه كه رسول گرامی اسلام ـ ص ـ بر مدینه وارد شد مردم ضمن خواندن اشعار ذیل او را استقبال می نمودند:
طلع البدر علینا من ثنّیات الوداع / وجب الشكر علینا ما دعا لله داع
جئت شرّفت المدینة / مرحبا یا خیر داع92
و شاید این نام (مدینه) را خود رسول خدا ـ ص ـ قبل از ورودش بر این شهر «یثرب» گذارده است.93 و همچنین «مدینه» در كلام خود رسول خدا ـ ص ـ به حضرتش نسبت داده شد، همانطوری كه در نام های شماره 15 و 33 و 68 گذشت.
77 ـ 78 ـ مَرْحوُمَه، مَرْزُوقَه:
از كتاب تورات نقل شده كه مدینه را مرحومه نامیده اند; زیرا جایگاه مبعوث و فرستاده پروردگار به همراه رحمت می باشد و بركات الهی به واسطه این سرزمین بر دیگر زمین ها فرود می آید. و نیز «مرزوقه» نامیده شده; زیرا بهره و حظّ اهل آن، به بركت رسول خدا ـ ص ـ زیاد گردیده است.94
79 ـ مسكینه:
این نام از نامهایی است كه رسول خدا ـ ص ـ بر مدینه نهاد ـ و همچنین از تورات نقل شده كه مدینه را مسكینه نامیده اند. و از آن جهت مسكینه نامیده شده كه مساكین و نیازمندان به حضرت حق، در آن می زیسته اند.95
80 ـ مسلمه:
از دیگر نام های آن مسلمه است كه صاحب معجم بلاذری آن را نقل كرده اسـت.96 زیرا مردم مدینه در مقابل خدا و رسولش مطیع بودند و آنها در یاری رسول خدا ـ ص ـ كوتاهی نكردند.
81 ـ مضجع رسول اللّه ـ ص ـ:
در حدیث از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده: فرمود: «المدینة مهاجری و مضجعی فی الأرض» مدینه محلّ هجرت و خوابگاه من در روی زمین است.97
82 ـ مقدّسه:
مدینه رسول الله ـ ص ـ چون از شرك و آلودگی ها پاك شد و بودن در آن سرزمین در جوار رسول اللّه، سبب می شود كه گناهان معصیت كار ریخته گردد از این رو «مقدسه» نامیده شد.98
83 ـ مَقَرّ:
این اسم بر وزن «ممرّ» است و از «قرار» اشتقاق پیدا كرده است.
انس بن مالك نقل می كند: هر گاه رسول خدا ـ ص ـ از سفری به مدینه منورّه باز می گشت چون وارد شهر می شد برای خود و دیگران چنین دعا می فرمود:
«الَّلهُمَّ اجْعَل لَنا بِها قَرارً او رِزْقا حَسَنا».
«بار خدایا مدینه را برای ما مقر و پایگاه ثابت قرار ده و در آن روزی نیكو عنایت فرما».99
84 ـ مُوَفِّیه:
مدینه را «مُوَفیه» نامیده اند; زیرا حقوق میهمانان را ادا می كند، و با آب شیرین و گوارا و هوای مناسب و نعمت های فراوان و معنویت از واردین پذیرایی می نماید و همان طوری كه در روایات آمده بود، خاكش دردها را شفا می بخشد و غبارش جذام را از بین می برد.100
85 ـ نَحْر:
(با فتح نون و سكون حاء) عَلَم برای سرزمین مدینه منوره است و همچنین عَلَم برای مكّه معظمه می باشد و جمع نحر «نَحار» است؛ یعنی رنگ های مختلف و گوناگون كه به بازار پر متاع و رنگارنگ اطلاق می شود كه مدینه و بازارش چنین بوده است. و گفته شده اطلاق این اسم به جهتِ شدّت حرارت در مكه و مدینه است.101
86 ـ هذراء:
ابن نجّار به نقل از تورات بدل از «عذراء»، «هذراء» را ذكر كرده او می گوید: این سرزمین به جهت زیادی شدت گرمایش «هذراء» نامیده شده است، همانطوری كه گفته می شود: «یوم هاذِرٌ»; «روز بسیار گرم»، یا به جهت زیادی آب های آن، این نام بر آن نهاده شده.
أرض هاذرة؛ یعنی زمینی كه دارای گیاهان و درخت فراوان است كه سرزمین مدینه در حجاز از این جهت ممتاز است.102
87 ـ یثْرِب:
از نام های قدیمی مدینه، «یثرب» است. ابوالقاسم زجاجی می گوید: اوّلین كسی كه در این سرزمین سكونت گزید. یثرب بن قانیة بن مهلاییل بن ارم بن عبیل بن عوض بن ارم بن نوح ـ علیه السلام ـ بود كه به نام او این سرزمین «یثرب» شد ولیكن چون رسول خدا ـ ص ـ بر این شهر فرود آمدنامش را ـ طیبه و طابة ـ گذاشت.103 ابوعبیده گفته است: مدینه رسول خدا در گوشه ای از یثرب واقع شد.104
در هر صورت «یثرب» از نظر لغوی از ماده «ثَرَبَ» به معنای فساد یا از تثریب گرفته شده به معنای جبران و مؤاخذه بواسطه گناهی كه انجام شده. و یا بر می گردد به كسی كه این شهر را بنا كرد و او انسانی غیر موحد بود105 كه رسول خدا ـ ص ـ آن اسم را دوست نداشت لذا آن را طابه و یا طیـبَه نـامـید.106
88 ـ 89 ـ ینْدَذْ، ینْدَر (تَنْدَدْ، تَنْدَرْ):
اولین اسم «ینْدَدْ» از نام های فوق در روایت زید بن أسلم ذكر گردیده; زیرا رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «للمدینة عشرة أسماء; هی المدینة، طیبَة، طابة، مسكینة، جبار، مجبورة، یندد، و یثرب.» 107
و فیروز آبادی در كتاب خود می گوید: «ینْدَد» از نَدَد» می باشد كه مدینه منورّه است و در ماده: «نَدَرَ» می گویند ینْدَرَ مانند هیئت حیدر است كه بر مدینه منوره نیز اطلاق می شود.108 و در بعضی از كتب تاریخی نقل شده كه این دو نام «تندد» و «تندر» می باشد.109
و در پایان نام های مدینه، كلام سید مرتضی علم الهدی ـ قدس اللّه روحه ـ را ذكر می كنم كه فرمود: از نام های مدینه منورّه است نام های ذیل:
یثْرِب، طَیبَة، دار، مِسكینَة، جایزَة، مَحْبُورَة، مَحَبَّة، مَحْبوُبَة، عَذْراء، مَرْحُومَة، قاصِمَة، ینْدَد. 110
90 ـ كه او هم نام دیگری بر نام ها؛ یعنی «جایزه» اضافه می كند.
این مجموعه نام های حقیقی و مجازی بود كه از كتب روایی و تاریخی شیعه و اهل سنت و همچنین قرآن كریم و دیگر كتب آسمانی استفاده شد و در كنار هر یك مقداری از لطافتها و دقایقی كه مضامین احادیث و یا اظهار نظر اهل لغت بوده، ذكر كردیم بطور مسلّم این آخرین بحث و بررسی نیست; زیرا مدینه منوره و وجود رسول گرامی اسلام و چهره های تابناك آسمان امامت و ولایت، آن قدر بلند مرتبه هستند كه فردی همچون من نمی تواند رفعت و جلالت و اوصاف آن سرزمین را بیان كند.
در پایان با قلبی آكنده از حب از راهی دور درود خالصانه خود را به خاتم پیامبران ـ ص ـ و فاطمه اطهر ـ سلام الله علیها ـ و ائمه معصومین ـ ع ـ در بقیع اهداء می كنیم و آرزوی استشمام آن غبار طیبه را در زیارت های متعدد مدینه داریم. باشد تا ذخیره ای برای روز فقر و تنگدستیمان (قیامت) گردد.
پی نوشت ها:
1- وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج 1، ص62 ;وسائل الشیعه، ج 10، ص 273; صحیح مسلم، ج 2، كتاب الحج، باب ترغیب فی السكنی، ص 1001.
2- در شرح مختصر، تفتازانی، علم البیان، ص 156; انواع علاقه را در نام گذاری وجه تسمیه ـ بیان می كند.
3- لسان العرب، ج 1، ص 234، مادّه: ثرب.
4- نساء: 97. به مستضعفین در مكّه گفته می شد: چرا مهاجرت نكردید تا در حفظ دین در وسعت باشید.
5- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 10.
6- المیزان، ج 5، ص 50.
7- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 298.
8- صحیح مسلم، ج 2، ص 1006، ح 1382.
9- صحیح مسلم، ج 2، ص 1006، باب المدینه تنفی شرارها ـ لسان العرب، ج 11، ص 23 ماده: أكل.
10- انوار التنزیل و أسرار التأویل، بیضاوی، ج 2، ص 481، سوره: حشر: 8.
11- تاریخ المدینة المنوّرة، ابن شبه، ج 1، ص 162.
12- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 12.
13- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 12.
14- صحیح مسلم، كتاب الجهاد و السیر، ج 3، ص 1423، ح 1798 ـ صحیح بخاری، كتاب التفسیر، 456 ـ بحار الانوار، ج 20، ص 239، ح 3، باب 17.
15- قاموس محیط، فیروز آبادی، ج 2، مادة: بَلَطَ.
16- مجمع البحرین، طریحی، ج 1، مادّه: بلط.
17- مستدرك حاكم، ج 3، ص 483.
18- علی ولید الكعبة، محمد علی الاردوبادی، ص 55. ترجمعه اشعار:
ولادت علی بن أبی طالب ـ علیه السلام ـ در مكه معظّمه معروف است، در میان كعبه سبب ازدیاد عزت و شرف كعبه شد. ولادتش بر روی سنگ مرمر قرمزی بود كه الآن آنجاست این سبب زیادی ارزش و قیمت آن سنگ گردید.
19- بلد: 1.
20- الجامع لأحكام القرآن، قرطبی، ج 2، ص 40.
21- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 299.
22- انفال: 5.
23- مجمع البیان، ج 4، ص 520 ـ تفیسر سوره انفال، آیه 5.
24- مجمع البیان، طبرسی، ج 1، ص 510 ـ نورالثقلین، ج 5، ص 607.
25- وسائل الشیعه، ج 10، ص 283، حدیث 4 ـ نورالثقلین، ج 5، ص 606 ـ النحصال، شیخ صدوق، ص 212.
26- تاریخ المدینة المنوره، ج 1، ص 3 و 162.
27- سنن أبی داود، كتاب الخراج و لاماره باب: اخراج الیهود من جزیرة العرب، 3029.
28- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 299.
29- وفاء الفوفا، ج 1، ص 13.
30- المسند، ج 6، ص 351.
31- وسائل الشیعه، ج 10، ص 273، ح 5. ـ صحیح مسلم، ج 2، ح 1376. ـ صحیح بخاری، ج 3، ص 61، ح 148.
32- صحیح مسلم، ج 2، ح 1371، باب فضل المدینه.
33- وسائل الشیعه، ج 1، باب وجوب احترام مكّه و المدینه… ح 19390 ـ فروع كافی، ج 4، ص 565، ح 6.
34- صحیح مسلم، باب فضل المدینه، ح 1375.
35- فروع كافی، ج 4، باب تحریم المدینه، ص 564، ح 5.
36- فروع كافی، ج 4، باب تحریم المدینه، ص 563، ح 1.
37- النحل: 41.
38- تفسیر كبیر، فخر رازی، ج 20، ص 34.
39- مجمع البیان، ج 6، ص 361.
40- تفسیر القران الكریم، سید عبدالله شُبَّر ـ تفسیر الجلالین، ذیل آیه شریفه 41 سوره نحل.
41- صحیح مسلم، ج 2، ص 1008، ح 1388.
42- كامل ابن اثیر، ج 2، سال هفتم.
43- صالحی شامی، فضائل المدینة المنورة، ص 47.
44- مجمع الزوائد،هیثمی، ج 3، ص 289، باب فضل مدینه سیدنا رسول الله ـ ص ـ.
45- عمدة الاخبار، احمد بن عبدالحمید عباسی، ص 69.
46- مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 351.
47- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 15.
48- ابن توأم حمیری معروف به «خُنافِر» از ساحران مشهور و با جنّیان در ارتباط بود كه جنیان برای او بعضی از كارها را باز می كردند.
49- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 15 ـ الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 464.
50- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 16.
51- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 16.
52- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 16 ـ الوفاء، ابن جوزی، ج 1، ص 399.
53- ابن مُسدی عالم و حافظ قرآن و دارای سفرهای طولانی بود. او در أواخر عمرش مجاور بیت اللّه الحرام (جاراللّه) گشت و مشهور شد كه شیعه شده و در سال 663 هـ . او را ناجوانمردانه كشتند. نامش «حافظ أبوبكر بن محمد بن یوسف أزدی غرناطی اندلسی مهلبی» بود. شذرات الذهب، ج 5، ص 313.
54- جامع الأصول، ابن اثیر، ج 9، ص 334.
55- صحیح مسلم، كتاب الحجّ، باب: المدینه تنفی شرارها، ح 1385. معجم معالم الحجاز، عاتق بن غیث بلادی، ج 5، ص 243.
56- یونس: 22.
57- لسان العرب، ابن منظور، ج 1، ص 556 ـ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 5، ص 83: طول مدینه 5/60 درجه و عرض مدینه 20 درجه است.
58- وسائل الشیعه، ج 10، ص 273، ح 5.
59- فضائل مدینه منوّره، الصّالحی الشامی، ص 52.
60- لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 49 ـ 46، ماده: «ع، ر، ی».
61- لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 49 ـ 46، ماده: «ع، ر، ی».
62- وفاءالوفا، سمهودی، ج 1، ص 18.
63- فضائل المدینة المنورة. الصالحی الشامی، ص 53.
64- عمدة الأخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید عباسی، ص 75.
65- اشاره به حدیثی است كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «انّما المدینة كالكیر تنفی خَبَثَها و ینصع طیبها»; «همانا مدینه مثل كوره آهنگر از بین می برد آلودگی ها را و آشكار و ظاهر می سازد پاكی ها و فضیلت ها را.» كتاب الجامع، موطأ، ج 2، ص886 ـ صحیح مسلم، ج 2، كتاب الحج، ح 1383.
66- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 298.
67- فضائل مدینه منوّره، محمد بن یوسف الصالحی الشامی، ص 54 ـ المنجد، ماده «ق، ر، ی».
68- زخرف: 31.
69- مجمع البیان، طبرسی، ج 9، ص 46.
70- المنجد، ماده «ق، ر، ی».
71- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 299.
72- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 7، ص 340; مسند، أحمد بن حنبل، ج 5، ص 220.
73- الوفا بأحوال المصطفی، ابن جوزی، ج 1، ص 399.
74- وفاء الوفا، ج 1، ص 20.
75- سیره ابن هشام، ج 2، ص 140; سنن أبی داود، ج 1، ص 123.
76- مؤمنون: 31.
77- مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 220.
78- لسان العرب، ابن منظور، ج 4، ص 160 ـ 158.
79- زمر: 16.
80- مجمع البیان، طبرسی، ج 7، ص 298.
81- دلائل الامامة، ابو جعفر طبری امامی، ص 28 و 29.
82- فضائل المدینه، الجندی، ح 13; مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 309.
83- مسند، احمد بن حنبل، ج 2، ص 483.
84- وفاء الوفاء، سمهودی، ج 1، ص 22، عمدة الأخبار، احمد بن عبدالحمید عباسی، ص 78.
85- اسراء: 80.
86- مجمع البیان، طبرسی، ج 6، ص 435.
87- المنجد، ج 1، ماده: م، د، ن.
88- المنجد، اعلام، ج 2، ص 648.
89- عمدة الاخبار، ص 78.
90- بحار الانوار، ج 18، ص 9، حدیث 15، باب 6.
91- بحارالانوار، مجلسی، ج 19، ص 119، ح 4، باب 7.
92- ترجمه اشعار: آشكار گردید بر ما ماه شب چهارده از كوه های ورودی شهر «ثنیة الوداع» واجب است بر ما حمد و ثنای الهی، مادامی كه ثنا گویی دارد، آمدی تو ای رسول خدا ـ ص ـ و شرف و عزّت دادی شهر «مدینه» را، و خوش آمدی ای بهترین میهمان دعوت شده.
93- معجم معالم حجاز، عاتق بن غیث بلادی، ج 8، ص 70.
94- عمدة الأخبار، احمد بن عبدالحمید عباسی، ص 74، 79.
95- روایت مربوط به آن در نام های شماره 18 و 17 ـ در ضمن حدیثی گذشت.
96- عدة الاخبار، ص 80.
97- مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 310.
98- فضائل المدینة المنوره، ص 59.
99- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 53.
100- عمدة الاخبار، احمد بن عبدالحمید عباسی، ص81 ; فضائل مدینه منوره، صالحی شامی، ص60.
101- عمدة الاخبار، احمد بن عبدالحمید عباسی، ص 82.
102- أقرب الموارد، سعید شرتونی، ج 2، ص 1381 ـ فضائل مدینه منوّره، صالحی شامی ص 60.
103- معجم معالم حجاز، عاتق بن غیث بلادی، ج 10، ص 13 ـ مجمع البحرین، طریحی، ج 2، مادّه: ثَرَبَ.
104- تفسیر تبیان، شیخ طوسی، ج 8، ص323.
105- تاریخ مدینه منوّره، ابن شبه، ج 1، ص 162.
106- الدر المنثور، ج 5، ص 188; تفسیر ابی السعود، محمد بن محمد عمادی، ج 7، ص 94.
107- تاریخ مدینه منوّره، ابن شبّه، ج 1، ص 162.
108- قاموس المحیط، فیروزآبادی، مادّه: نَدَدَ و نَدَر.
109- وفاء الوفا، سمهودی، ج 1، ص 27.
110- مجمع البیان، طبرسی، ج 8، ص364.