غدير در سيره اهل بيت (ع)
8 فوریه 2008
فرهنگ کوثر – شماره دو
غدير از اساسىترين برنامههاى پيامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شكوه اسلام و قرآن بود.
او در بازگشت از حجةالوداع آخرين رسالتخويش را انجام داد زيرا خدايش فرموده بود:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين.(1)
اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى; خداوند تو را از گزند مردم نگه مىدارد. خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند. (2)
در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشين خود علىبنابىطالب(ع) آيه اكمال دين: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا; امروز دين شما را كامل كردم و نعمتخود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم» نازل (3) و روز غدير جشن ولايت و وصايتشد.
اهل بيت پيامبر و امامان بر حق شيعه، كه نگاهبان اسلام حقيقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدير را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به ياد ماندنى را مطرح كنند؛ زيرا در تابش آفتاب غدير اهداف والاى پيامبر جامه عمل مىپوشد و براى فتنهانگيزى كجانديشان فرصتباقى نماند.
نگاهى گذرا به سيره فاطمه و اميرمؤمنان – عليهما السلام – و ديگر امامان راستين شيعه ما را با اهميت واقعه غدير و نقش عظيم و سرنوشت ساز آن هدايت و نيكبختى بشر آشنا مىسازد.
راويان، نويسندگان و مفسران اهل سنت و شيعه به واقعه غدير و آيات نازل شده در آن توجه بسيار داشتهاند. برخى از علماى شيعه مانند علامه طبرسى روايات (4) نزول آيه تبليغ (5) در سرزمين غدير را مشهور دانستهاند. از اهل سنت ابوالقاسم عبيدالله بنعبدالله حسكانى، از دانشمندان اهل سنت، نيز همين را مطرح مىكند. او احاديث غدير را در دوازده جزوه دستهبندى كرده، آن را «دعاء الهداة الى اداء حق الموالاة» ناميده است. (6)
ابوالعباس احمد بنمحمد بنسعيد مشهور به ابنعقده – مورد اعتماد مذاهب چهارگانه اهل سنت – در اين باره كتابى به نام «حديث الولاية» (7) تدوين كرده است.
علامه امينى نيز كتاب گرانسنگ «الغدير» را، در يازده مجلد، به رشته نگارش درآورد. آنچه در مجموعه اين آثار جلب توجه مىكند موضعگيرى آشكار ائمه اهل بيت – عليهم السلام – در باره اين واقعه مهم است، موضعگيريهايى كه از اهميت غدير و نقش آن در سعادت بشر پرده برمىدارد. در اين مقاله به بررسى بخشى از اين موضعگيريها مىپردازيم:
فاطمه زهرا – سلام الله عليها – بر مزار حمزه سيد الشهداء (احد)
روزى در احد بر مزار عموى پدرش «حمزه سيدالشهداء» ايستاده بود و عزادارى مىكرد. محمود بنلبيد فرصت را نيمتشمرده، پس از عزادارى پرسيد: اى دختر پيامبر خدا(ص)، آيا براى امامت و زعامت على بنابىطالب(ع) از سخنان پيامبر خدا(ص) دليلى به ياد دارى؟
فاطمه فرمود: واعجبا انسيتم يوم غدير خم؟… اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول: على خير من اخلفه فيكم و هو الامام و الخليفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب الحسين، ائمة ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة. (8)
شفگتا! آيا حادثه عظيم غدير خم را فراموش كردهايد؟… خدا را گواه مىگيرم كه خود شنيدم آن بزرگوار مىفرمود: على بهترين كسى است كه او را در ميان شما جانشين خود قرار مىدهم، على [عليه السلام] امام و خليفه بعد از من است.
دو فرزندم حسن و حسين[عليهما السلام] و نه نفر از فرزندان حسين[ع] پيشوايان و امامانى پاك و نيكاند.اگر از آنان اطاعت كنيد، شما را هدايتخواهند كرد و اگر با آنها مخالفت ورزيد، تا روز قيامت تفرقه و اختلاف در ميانتان حاكم خواهد بود.
على(ع) و استدلال به غدير
سليم بنقيس هلالى مىگويد: در زمان خلافت عثمان، در مسجد النبى(ص) نشسته بودم؛ جمعى از مردم نيز در مسجد در حال گفتگو بودند. على بنابىطالب(ع) به پاخاست، سوابق خويش در خدمتبه اسلام را برشمرد و همگى بر درستى گفتارش گواهى دادند حضرت درباره روز غدير خم فرمود: مردم درباره ولايت و وصايت از پيامبر خدا(ص) پرسيدند، در آن هنگام خداوند به پيامبرش فرمان داد تا خليفه و جانشين بعد از خود را معرفى كند و توضيح دهد، همانطور كه درباره نماز، روزه، زكات و حج جزئيات را بيان كرده است.
آنگاه امام(ع) ادامه داد: «فنصبنى للناس علما بغدير خم… فقال(ص): ايها الناس اتعلمون ان الله – عز و جل – مولاى و انا مولى المؤمنين و انا اولى بهم من انفسهم قالوا بلى يا رسول الله. قال(ص): قم يا على، فقمت. فقال: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». (9)
در غدير خم پيامبر خدا(ص) مرا چنين معرفى كرد: اى مردم، آيا مىدانيد كه خداوند ولى و سرپرست من است و من ولى و سرپرستشما مؤمنان هستم; و من نسبتبه جانهاى شما از خودتان سزاوارترم؟ همگى پاسخ دادند: چنين است اى پيامبر خدا.سپس فرمود: على به پاخيز. من برخاستم، آنگاه فرمود:
هر كس من ولى و سرپرست او هستم على بنابىطالب(ع) بر او ولايت دارد; بار خدايا دوستبدار هر كه على را دوست دارد، و دشمن بدار هر كه على را دشمن مىدارد…
حديث غدير در معركه صفين
على(ع) در يكى از روزها در جمع سپاه خود، كه گروهى از مهاجرين و انصار (10) نيز در آن به چشم مىخوردند از زبان پيامبر خدا(ص) فضايل خويش را برشمرد. آيات شريف «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة…»(11) و «لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنين وليجه (12) » را تلاوت كرد و فرمود: مردم پرسيدند يا رسول الله، آيا ولايت اختصاص به بعضى از مؤمنان دارد يا براى عموم است؟ در آن هنگام خداوند فرمان داد تا پيامبرش ولايت را همانند نماز، روزه، زكات و حج توضيح دهد و تبيين كند. در آن وقت پيامبر خدا(ص) در غدير خم مرا ولى امر مردم قرار داد و چنين خطبه خواند: ان الله ارسلنى برسالة… من كنت مولاه فعلى مولاه… (13)
خطبه غديريه اميرمؤمنان(ع) در زمان حكومت
در دوره حاكميت على بنابىطالب(ع) اتفاقا روز عيد غدير با جمعه مصادف شد. مسلمانان حضور چشمگيرى پيدا كردند و آن حضرت براى اقامه نماز جمعه و خواندن خطبههاى آن در برابر مردم قرار گرفت.
حسين بنعلى(ع) مىگويد: پنجساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، كه پدرم خطبهها را آغاز كرد. او نخستبه حمد و ثناى حضرت حق پرداخت، صفات ربوبىاش را برشمرد، حاكميت مطلق را از آن وى دانست، نعمتهايش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالى امروز دو عيد بسيار بزرگ [جمعه و غدير] را براى شما در يك زمان قرار داده است؛ دو عيدى كه هر يك فلسفه وجودى ديگرى را تكامل مىبخشدو به وسيله هر يك هدايت در ديگرى اثر مىبخشد… سپس فرمود: توحيد و ايمان به يگانگى خداوند پذيرفته نمىشود مگر با اعتراف به نبوت پيامبرش محمد(ص) و دين و شريعت محمد(ص) پذيرفته نمىشود مگر با قبول ولايت امر كسى كه خدا فرمان ولايتش را داده است; و همه اين امور سامان نمىپذيرد مگر بعد از توسل و تمسك به اهل ولايت.
غدير از نگاه مولى الموحدين(ع)
على(ع) سپس فرمود: خداوند در روز غدير (14) آنچه در باره منتخبين خود اراده كرد بر پيامبرش فرو فرستاد، به او فرمان داد تا ولايت و وصايت را ابلاغ كند و مجال را از كافران و منافقان بگيرد نگران گزند دشمنان نباشد.روز غدير قدر و نزلت بسيار دارد، در آن روز گشايشهاى الهى فرا رسيده و حجتش بر همه تمام شده است. امروز روز روشنگرى و اظهار عقيده از جايگاه بلند و روشن است، امروز روز تكامل دين و روز وفاى به عهد است. غدير روز شاهد (15) [رسول الله(ص)] و مشهود [على بنابىطالب(ع)] است، روز در هم ريختن پيمانهاى زير پرده كفر و نفاق است، روز آشكار شدن حقايق اصيل اسلام است، روز ذلت و خوارى شيطان است، روز استدلال و برهان است، روز جدا شدن صفوف كسانى است كه آن را تكذيب مىكردند امروز بزرگترين روزى است كه عدهاى از شما از آن اعراض كرديد، روز هدايت و امتحان بندگان خداست، روز آشكار شدن كينههاى نهفته در دلها و سينههاست، روز عرضه نصوص [سخنان بدون ابهام پيامبر(ص)] بر افراد مؤمن و دلباخته [اهل الخصوص] است، غدير روز شيث پيامبر(ع) است، روز ادريس و يوشع و شمعون و …
منشور علوى(ع) در عيد غدير
امير مؤمنان(ع) در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمتخدا بر شما اى مسلمانان، بعد از برگشت از اين اجتماع بزرگ امروز [غدير] را عيد بگيريد: [و با انجام امور ذيل آن را بزرگ بشماريد].
الف) نعمت را بر افراد خانواده و خويشاوندانتان گسترش دهيد و نيكى و بخشش پيشه كنيد. (16)
ب) به برادران دينى خويش به قدر توان نيكى و بخشش كنيد. (18و17)
ج) خداى را در برابر نعمتهايى كه به شما ارزانى داشته، شكرگزار باشيد.
د) كنار يكديگر جمع شويد تا خداوند اجتماع شما را فراگير و گيراتر سازد.
ه) به يكديگر نيكى كنيد تا خداوند به شما الفت و مهربانى بيشتر عنايت كند.
و) نعمتهاى الهى را به يكديگر تبريك و تهنيت گوييد همان طور كه خداوند [در اين روز] با اعطاى اجر و ثوابى بيش از ديگر اعياد به شما تهنيت مىگويد. بعد فرمود: كمكهاى مالى به ديگران در امروز (غدير) به اموالتان بركت مىبخشد و بر عمرتان مىافزايد: مهربانى به ديگران سبب رحمت و عنايات حق خواهد شد.
ز) با خوشرويى و شادمانى يكديگر را در آغوش بگيريد.
ح) خداوند را بر توفيقات خويش سپاس گوييد.
ط) از فقرا و ضعيفانى كه چشم به كمك شما دارند ديدن كنيد، به زيارتشان برويد و با آنان در خوراكشان همراه شويد.
بعد حضرت فرمود: يك درهم كمك به فقرا در روز عيد غدير با دويستهزار درهم برابر است، بلكه بيشتر خواهد بود.
ى) وقتى يكديگر را ملاقات كرديد مصافحه كنيد، به هم تبريك بگوييد و سلام كنيد، كه پيامبر خدا(ص) به من چنين فرمان داد.(19)
غدير خم در خطبه امام مجتبى(ع)
حسن بنعلى(ع) در برابر طاغوت شام و مردم كوفه خطبهاى خوانده، مردم را به بالاترين نعمت از دست رفته، كه حاكميت اهل بيت(ع) بود، توجه داد. شايستگى و لياقتخويش و مشروعيتخلافتش را متذكر شد و داستان روز بياد ماندنى غدير را چنين بازگو كرد: «وقد سمعت هذه الامة جدى – صلى الله عليه و آله – يقول: ما ولت امة امرها رجلا و فيهم من هو اعلم منه الا لم يزل يذهب امرهم سفالا حتى يرجعوا الى ما تركوه و سمعوه – صلى الله عليه و آله – يقول لابى: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى. و قد راوه و سمعوه(ص) حين اخذ بيد ابى بغدير و قال لهم: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده ثم امرهم ان يبلغ الشاهد منهم الغائب ثم قال… (20) »
مردم سخن جدم پيامبر(ص) را به ياد دارند كه مىفرمود: هر گاه مردم كسى را به رهبرى خويش برگزينند در حالى كه لايقتر و آگاهتر از آن فرد وجود داشته باشد، براى خويش تيرهبختى خريدهاند مگر اينكه دوباره بدانچه رهاكردند و به فراموشى سپردند بازگردند و آنچه را كه از پيامبرشان در باره پدرم شنيدهاند دنبال كنند، رسول خدا مىفرمود: اى على تو بعد از من مانند هارون پس از موسى هستى، او جانشين برادرش موسى بوده تو نيز جانشين و خليفه منى; تنها تفاوت [ميان آنها و ما] اين است كه بعد من پيامبرى و نبوت نخواهد بود. امام مجتبى(ع) سپس فرمود: اين مردم پيامبر خود را ديدند و سخنانش را در «غدير خم» شنيدند. در آن روز جدم رسول خدا(ص) دست پدرم(ع) را گرفت و در برابر آنان گفت: هر كس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او خواهد بود; خدايا، دوستبدار هر كس او را دوست دارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن دارد… سپس جدم پيامبر(ص) دستور اكيد داد كه، حاضران مطالب غدير را به غايبان برسانند.
امام حسين(ع) و حديث غدير در منى
يكسال قبل از مرگ معاويه، امام حسين – عليه السلام – به زيارت بيت الله الحرام در مراسم پر شكوه، حج مشرف شد عبدالله بنعباس و عبدالله بنجعفر او را همراهى نمودند. آن سال عده زيادى از زنان و مردان بنىهاشم حضور داشتند. امام حسين(ع) در ايام تشريق آنان را در سرزمين منى جمع نمود در آن اجتماع عظيم بيش از هفتصد نفر از مردان تابعين و دويس نفر از صحابه پيامبر خدا(ص)گرداگرد وجودش زير خيمه حلقه زدند و منتظر سخنان امام خويش بودند.
حضرت بپا خاست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
شما شاهد و ناظر تجاوزات معاويه جنايتكار نسبتبه ما و شيعيان هستيد و از آنها اطلاع داريد، سخنان مرا گوش كنيد و بنويسيد [تا براى آيندگان بماند] و به ديگر شهرها و قبائل و افراد مؤمن و مورد اعتماد خود برسانيد و آنان را دعوت به اداء حق ما (اهل بيت) كنيد ترس آن دارم كه وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد، گر چه خداوند بالاترين پشتيبان است. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند: بياد نمىآوريد كه پيامبر خدا(ص) روز غدير خم پدرم على(ع) را وصى و امام بعد از خود قرار داد و حديث ولايت را بر شما خواند و فرمود همگى بايد اين پيام را به ديگران برسانيد پاسخ دادند: چرا ما بياد داريم.(21)
امام محمد باقر – عليه السلام –
فضيل بنيسار، بكير بناعين، محمد بنمسلم، بريد بنمعاوية و ابوالجارود همگى در محضر امام باقر(ع) بودند حضرت در باره ولايت على بنابىطالب(ع) و روز غدير فرمودند:
خداوند پيامبرش را مامور به ولايت على [عليه السلام] كرد و اين آيه شريفه را نازل كرد: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة» (22) با نزول آيه فوق ولايت اولى الامر واجب گرديد و لكن عدهاى نفهميدند اولى الامر چه كسانى هستند؟ خداوند به محمد – صلى الله عليه و آله – دستور داد تا آن را توضيح دهد و همانند نماز و زكات و روزه و حج مصاديق خارجى آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فرا گرفت و ترسيد عدهاى بواسطه آن از آيين اسلام برگردند و او را تكذيب كنند او به خدا پناه برد در آن هنگام آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلغ… (23) ) نازل گشت پيامبر خدا(ص) امر حق را اجرا نمود و در غدير خم ايستاد و فرمان اجتماع مردم و زوار بيت الله الحرام را داد و در آنجا على بن ابىطالب(ع) را ولى بعد از خود معرفى كرد و دستور داد آنانى كه در آنجا (غدير خم) بودند پيام خداوند (ولايت على(ع)) را به ديگر افراد برسانند.
امام صادق(ع) در مسجد غدير
حسان جمال مىگويد: همراه امام صادق(ع) از مدينه به مكه مسافرت كردم. در نزديكى ميقات جحفه، چون به «مسجد غدير» رسيديم امام – عليه السلام – به جانب چپ مسجد نگريست و فرمود: اين مكانى است كه پيامبر خدا(ص)، در روز غدير، على را جانشين خود معرفى كرد و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه.
آنگاه امام(ع) به جانب ديگر نگاه كرد، جايگاه خيمههاى ديگران را نشان داد و فرمود: سالم غلام ابوخذيفه و ابوعبيده جراح نيز در آنجا بود; گروهى از مردم چون على(ع) را بر روى دست پيامبر ديدند با حسادت به وى نگريستند و به يكديگر مىگفتند: به دو چشم او [پيامبر] نگاه كنيد، چگونه همانند ديوانه به اطراف خويش مىنگرد و قرار ندارد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد (24) و اين آيات را بر پيامبر خدا(ص) قرائت كرد:
«و ان يكاد الدين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين». (25)
آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند; آنها مىگفتند: او واقعا ديوانه است، در حالى كه قرآن جز بيدارى و آگاهى براى جهانيان نيست. (26)
امام كاظم(ع) و مسجد غدير
عبدالرحمان بن حجاج گفت: خدمت موسىبنجعفر(ع) رسيدم. در حالى كه قصد سفر داشتم، از آن حضرت در باره مسجد غدير خم پرسيدم.
امام – عليه السلام – فرمود: در آن مسجد نماز بخوانيد كه فضيلت و ثواب بسيار دارد، پدرم [به هر كه عازم آن ديار بود] فرمان مىداد تا در مسجد غدير نماز بگذارد. (27)
امام رضا(ع)
الف) عرشيان و روز غدير
احمد بنمحمد بنابىنصر بزنطى مىگويد: در منزل امام هشتم على بنموسىالرضا(ع) نشسته بودم، جمع بسيارى نيز در منزل حضرت گرد آمده بودند كه گفتگو در باره روز غدير آغاز شد; بعضى از افراد وجود روز غدير را در صدر اسلام منكر شدند و بعضى آن را از شعائر اسلامى مىدانستند. در اين هنگام، على بنموسىالرضا(ع) فرمود: پدرم از جدم «جعفر بنمحمد» چنين نقل مىكرد:
آسمانيان روز غدير را بهتر از زمينيانمىشناسند، خداوند در بهشتبرين ساختمان بزرگى را به خود اختصاص داده است; اين ساختمان از آجرهاى نقره و طلا ساخته شده، در آن صد هزار گنبد از ياقوت سرخ و صد هزار گنبد از ياقوت سبز وجود دارد، خاك و گلهاى به كار گرفته شده در اين قصر از مشك و عنبر است، در آن چهار جوى (يا رودخانه) به چشم مىخورد كه در هر يك از آنها خمر و آب زلال و شير و عسل جريان دارد; در اطراف اين جويبارها درختان انبوهى از ميوههاى مختلف روييده، بر روى آنها پرندگانى پرواز مىكنند كه بدنشان از لؤلؤ و پرهايشان از ياقوت است، آنها با پرواز خويش صداهاى دلنوازى ايجاد مىكنند.
روز غدير در اين قصر بزرگ باز مىشود، فرشتگان و اهل آسمانها تسبيحگويان به قصر داخل مىشوند. آن پرندگان به پرواز درآمده در جويبارها خود را مرطوب مىسازند و سپس به آن مشك و عنبر آغشته كرده، و عطرش را در فضاى ملكوتى قصر منتشر مىسازند. فرشتگان الهى به نام فاطمه زهرا(س) به يكديگر هديه مىدهند. چون پايان روز غدير فرا مىرسد، به فرشتگان گفته مىشود به جايگاههاى خويش برگرديد شما تا سال آينده، مثل چنين روزى، از اشتباه و لغزش در امان هستيد و بدانيد همه اين موهبتها به خاطر عظمت پيامبر ما محمد و وصى او على بنابىطالب – عليهما السلام – است.
ب) بركات عيد غدير
سپس على بنموسىالرضا(ع) رو به احمد بنمحمد ابىنصر كرد و فرمود: اى فرزند ابونصر، هر جا كه بودى روز غدير سمت مرقد امير مؤمنان – عليه السلام – بشتاب:
1 – خداوند گناهان شصتساله هر مؤمن زيارتكننده او را مىآمرزد.
2 – خدواند، به بركت روز غدير دو برابر گروهى كه در ماه رمضان، شب قدر و شب عيد فطر آزاد مىكند، از آتش جهنم مىرهاند.
3 – پروردگار يك درهم انفاق به مستحق را هزار برابر پاداش خواهد داد.
سپس فرمود: روز غدير به برادران دينى خود برترى و فضيلت ده و مردان و زنان با ايمان را خوشحال و مسرور نما. (28)
پىنوشتها:
1- مائده،67.
2- برابر نقل اسباب النزول واحدى نيشابورى، ص 135 و تفسير كبير فخر رازى، ج 12، ص49 – 50. شان نزول آيه، غدير خم و معرفى على بنابىطالب(ع) بوده است.
3- درالمنثور، سيوطى، ج 2، ص256; تاريخ بغداد، خطيب نيشابورى، ج6، ص 290.
4- مجمعالبيان، علامه طبرسى، ج3، 4، ص223.
5- مائده،67.
6- شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، ج 1، ص 252.
7- الطرائف، سيد بنطاووس، ج 1، ص 140.
8- بحارالانوار، ج36، ص353 – 354; اسمى المناقب، علامه شمسالدين ابنجزرى، ص 32; نهج الحياه، ص 38.
9- احتجاج طبرسى، ج 1، ص213 – 214.
10- ابوهيثم بنتيهان، خالد بنزيد، ابوايوب انصارى، عمار بنياسر و … مجموعا هفتاد نفر از مهاجرين و انصار بدرى حضور داشتند.
11- مائده، 55.
12- توبه،16.
13- بحارالانوار، ج33، ص147 -146.
14- از روز غدير خم در روايت تعبير به «يوم الدوح» شده است كه اين واژه هم در روايات و هم در اشعار به كار گرفته شده است. (بحارالانوار، ج 94، ص 115).
15 و 16 – تفسير شاهد و مشهود را مىتوان در موارد ذيل يافت: اصول كافى، ج 1، ص 425، ح69; بحارالانوار، ج 35، ص386، ح 1; ج36، ص 114، ح 61.
17 و 18 – در ترجمه عبارات تلفيق شده است.
19- بحارالانوار، ج 95، ص 118 – 112، ح 8، مقدارى از خطبه اميرالمؤمنين(ع) توسط امام حسين(ع) نقل شده و ما آن را ترجمه و تلخيص نموديم.
20- ينابيع المودة، قندوزى حنفى، ج3، ص153; بحارالانوار، ج 10، ح 5، ص 144 – 138.
21- موسوعة كلمات الامام الحسين(ع)، ص 270; الغدير، ج 1، ص 198، ح9، چاپ چهارم.
22- مائده، 55.
23- مائده،67.
24- فاصله مسجد غدير با ميقات جحفه سه ميل (تقريبا 5760 متر) مىباشد. (معجم معالم الحجاز، ج 2، ص 124).
25- قلم، 52 – 51.
26- فروع كافى، ج 4، ص566; نورالثقلين، ج 5، ص399. روايات ديگرى نيز در شان اين آيه وارد شده است كه همين مضمون را نشان مىدهد. ر ك: تفسير على بنابراهيم; روضه كافى، ص 344، ح 542.
27- وسائل الشيعه، ج3، ص549، ح 2، ب 61; فروع كافى، ج 4، ص566، ح 1; تهذيب الاحكام، ج6، ص 18، ح 21، ب16; من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص559، ح3143.
28- تهذيب الاحكام، ج6، ص 24، ح9، باب19; بحارالانوار، ج 94، ص9 – 18.