پیام عاشورا

8 فوریه 2008

فرهنگ کوثر – شماره سه
«السلام علیک یا ثارالله و ابن‏ثاره و الوتر الموتور» (۱) .

عاشوراى سال ۶۱ ه.ق فرا رسید؛ حاکمیت‏بنى‏امیه، که ستمگرى و جنایت را به اوج رسانده بودند و هر روز بر منکرات مى‏افزودند، متزلزل شده بود. مردان الهى همکارى و همسویى با چنین حکومتى را ذلت محض مى‏دانستند و اعلام بى‏لیاقتى حاکمان را امرى واجب. (۲)

از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحراى کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشى‏ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه‏هایشان حتى قطره‏اى آب یافت نمى‏شد و فریاد «العطش‏» کودکان از هر سو به گوش مى‏رسید، حسین بن‏على – علیهما السلام – با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:

الف) آزادى
در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند عده‏اى چون قیس بن‏اشعث و شبث‏بن‏ربعى و حجار بن‏ابجر و یزید بن‏حارث به آن حضرت پیشنهاد بیعت‏با یزید کردند و گفتند تو تسلیم شو، هر چه مى‏خواهى بکن و به هر سوى مى‏خواهى برو.

امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود: لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. (۳)
نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمى‏کنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمى‏پذیرم.

آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذله، هرگز تن به ذلت نمى‏دهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است.

علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پاره‏پاره‏اش بر روى زمین افتاده بود، خون خدا از رگهاى بریده‏اش بیرون مى‏زد و آن نامردان از خدا بى‏خبر سمت‏خیمه‏گاهش یورش مى‏بردند، در زیر لب آنان را به آزادگى فرا خواند و چنین زمزمه کرد:
یا شیعه آل ابى‏سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم; (۴) اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته‏اید و از روز رستاخیز نمى‏هراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.

ب) عرفان و آشنایى با حق
هر چه ظهر عاشورا نزدیک‏تر مى‏شد، تهدید سپاهیان عمر سعد فزونى مى‏یافت; وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال بیشتر مى‏شد و حسین فاطمه(ع) تنهایى را احساس مى‏کرد. در چنین موقعیتى، از همه مخلوق برید و با خالق یکتایش به مناجات پرداخت.

او دستش را سمت آسمان بلند کرد و چنین گفت: اللهم انت ثقتى فى کل کرب و انت رجائى فى کل شده و انت لى فى کل امر نزل بى ثقه و عده، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیله و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبه منى الیک عمن سواک ففرجته عنى و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولى کل نعمه و صاحب کل حسنه و منتهى کل رغبه. (۵)
بارالها، تو در هر اندوه و مشکلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مى‏شود و راه چاره‏اندیشى را بر انسان مى‏بندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مى‏کنند و دشمنان به نکوهش مى‏پردازند; چه بسیار چنین غمهایى که به درگاه تو روى آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکى و پایان هر آرزو و امیدى.

ج) اقامه نماز
ابو ثمامه صیداوى همراه امام مشغول کارزار با دشمنان اسلام بود که هنگام اذان ظهر فرا رسید. یاور مخلص عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد. حضرت فرمود: وقت نماز رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. امام(ع) دستور داد تا زهیر بن‏قین و سعید بن‏عبدالله در جلو بایستند و تهاجم دشمن را پاسخ گویند. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. (۶)

اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مى‏کنند و مى‏گویند:
… اشهد انک قد اقمت الصلاه… (۷)

د) ایستادگى در برابر باطل
در روز عاشورا، حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگ‏تر مى‏شد و سختیهایش فزونى مى‏یافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربت‏شهادت مى‏نوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مى‏زدند.

امام(ع) آن سنگدلان از خدا بى‏خبر را مخاطب ساخت و فرمود:
تبا لکم ایتها الجماعه و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین… ؛
هلاکت و اندوه بر شما اى گروهى که با اشتیاق بسیار ما را به یارى خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیرى که به شما سپردیم ما را هدف قرار دادید همان آتشى را که ما براى نابودى دشمن خود و شما افروخته بودیم علیه ما شعله‏ور ساختید، بى‏آنکه دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آینده‏شان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. واى بر شما، چرا زمانى که شمشیرها در نیام و دلها آرام بود و تصمیم به همکارى با آنان نداشتید دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخهاى تازه پردرآورده شتابزده به پرواز درآمدید و پروانه‏وار در آتش فتنه فرو ریختید؟!

اى فرو مایگان، اى بازماندگان احزابى که با پیغمبر خدا جنگیدند، اى نامردانى که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، اى هواداران شیطان، اى کسانى که سنتهاى پیامبران را نابود کردید، آیا به یارى یزید و بنى‏امیه برخاسته، به آنان اعتماد کرده‏اید. و از یارى پسر پیغمبر دست کشیدید؟!

آرى، این بى‏وفایى در شما سابقه دارد؛ ریشه‏هاى شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخه‏هایتان از آن نیرو گرفته است. شما پست‏ترین میوه‏اى هستید که گلوگیر باغبان خویشید ولى راحت و گوارا در کام دشمن فرو مى‏روید.

الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و … (۸)
آگاه باشید، پسر خوانده بنى‏امیه [ابن‏زیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهى مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خوارى من راضى است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامنهاى پاکى که مرا پروریده‏اند و نه شجاعان و غیوران. هیچ‏یک از این گروه از پیروى فرومایگان خشنود نمى‏شوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.

در پایان امام(ع) اشعار فروه بن‏مسیک مرادى را قرائت کرد، اشعارى که مضمونش چنین است:
اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بوده‏ایم و تازگى ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشده‏ایم; پیروزى در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوى نگرفته‏ایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.

ه) تسلیم محض در برابر حق -جل و علا –
بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مى‏گفتند: انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامه; من تا روز قیامت، با هر که با شما [معصومان] سازش کند، سازش مى‏کنم و با هر که بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مى‏جنگم.

یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر کردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاکید کردند: نفوسنا لنفسک الفداء و دماؤنا لدمک الوقاء فوالله لا یصل الیک و الى حرمک سوء و فینا عرق یضرب; (۹) جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاک تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید.

امام(ع) و یارانش هرگز به پیروزى فکر نمى‏کردند، بلکه مى‏خواستند وظیفه الهى خود را انجام دهند. در سایه چنین دیدگاهى اضطراب و دو دلى در آنان راه نمى‏یافت و از آغاز تا پایان نبرد از آرامشى ویژه مردان الهى برخوردار بودند. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاکهاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:

صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انت‏خیر الحاکمین. (۱۰)

خدایا، در برابر قضا و حکم حتمى‏ات صبر پیشه مى‏کنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارى‏جویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مى‏پذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد، اى جاودانه‏اى که پایانى ندارد، اى زنده‏کننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن، تو بهترین داورانى.

پى‏نوشتها:
۱- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۶۰، ح ۴۱; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى کشته تنهایى که انتقام خونت گرفته نشده است.
۲- رک: اصول کافى، ج ۱، ص ۵۴، ح ۲; بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۲، ح ۲٫
۳- بحارالانوار، ج ۴۵، ص‏۷; در کتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل کرده‏اند… و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم کرد. (مناقب آل ابى‏طالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج ۴، ص ۷۵; الکامل فى التاریخ، ابن‏اثیر، ج ۴، ص‏۶۳; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص ۲۳۸).
۴- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۱٫
۵- کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۶۰ – ۶۱; ارشاد مفید، ص‏۲۱۷; بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴٫
۶- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۱; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن‏طاووس، ص ۱۶۵٫
۷- رک: بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۶۰٫
۸- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸; ص‏۸۳، ح ۱۰; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص‏۶ – ۱۵۵٫
۹- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص ۵ – ۳۰۴٫
۱۰- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص ۳۷۵٫