هدیه الهى

8 فوریه 2008

فرهنگ کوثر – شماره ده
در پانزدهم رمضان سال دوم و یا سوم هجرت خداوند سبحان ‏بالاترین هدیه خویش را به بیت نبوت وامامت اهدا کرد.
مولود سعیدى که صورت و سیرتش آیینه تمام‏نماى سیماى نبوى و علوى‏بود و امتیازات فاطمى نیز در اندامش درخشش داشت.

این هدیه الهى از بالاترین خیرات و برکات ماه رمضان بعد از هجرت بشمار مى‏رفت، ولادتش نویدى بر مهاجران سخت‏کوش و موحد و معتمد بر خدا شد.

تسبیح و تهلیل سبط اکبر رسول خدا(ص) و ثمره رسالت و امامت‏به هنگام ولادت درنیمه رمضان و قرائت قرآن او برترین تحفه رمضانیه بر روزه‏داران عصر پیامبرخدا(ص) و نسل‏هاى آینده گشت.

این مولود مسعود «حسن بن‏على(ع) » است که کره خاکى و همه افلاک بر زاده‏شدن او بر خود بالیدند و مدینه منوره حرم دوم الهى در این میان شرفى دیگر یافت.
فرشتگان به یکدیگر تهنیت و تبریک گفتند و انتظار رسیدن به خدمت رسول خدا(ص)را جهت تبریک‏گویى داشتند که به این فیض نائل گشتند.
بهشت ‏برین سالیان دراز آرزوى بوسه‏زدن بر گامهایش داشت و بارها در برابر حضرت‏حق عرضه داشته بود: یا رب الیس قد وعدتنى ان تسکنى رکنا من ارکانک ؛ بارخدایا! آیا وعده نکردى که یکى از پایه‏هاى اساسى عالم خلقتت را در من سکنى دهى؟!

بعد از دنیا آمدن امام حسن مجتبى(ع) و برادرش حسین بن‏على(ع) خداوند چنین پاسخى‏داد: اما ترضین انى زینتک بالحسن و الحسین فاقبلت تمیس کما تمیس العروس ؛ آیاخشنود نمى‏گردى به اینکه زینت دهم تو را با جاى دادن حسن و حسین[علیهماالسلام]؟
بهشت ‏به پیش خواهد آمد و همانند داماد آنان را در آغوش خواهد گرفت.

با ولادت سبط اکبر رسول خدا(ص) موجى از سرور و شادمانى اهل بیت علیهم‏السلام ‏را فرا گرفت زیرا اعطاء کوثر که وعده اساسى حضرت حق بر پیامبر(ص) بوده تحقق ‏یافت و چهارمین مصداق آیه تطهیر پا به عرصه وجود گذاشت. این نوزاد بیشترین ‏شباهت را به جدش پیامبر(ص) داشت. از این رو پدر و مادرش و دیگر یاران پیامبر در پوست ‏خود نمى‏گنجیدند، آن روز مردم و فرشتگان همانند جبرئیل و میکائیل و … بر نبى مکرم بیشترین تهنیت و تبریک را گفتند.

نام‏گذارى
در سیره پیامبر و اهل بیت(ع) انتخاب نام نیک و پسندیده براى فرزندان‏از حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا(ص) بدان توصیه نموده بود. از این روبه هنگام ولادت سبط اکبر پیامبر همگى در فکر انتخاب زیباترین نام براى او بودند.
فاطمه(س) چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگیرد از او خواست تا براى نوزاد نام نیکى انتخاب کند لیکن امیرالمؤمنین(ع) که براى پیامبر(ص) احترام خاصى‏ مى‏گذاشت رو به فاطمه(س) کرد و فرمود: من در نام‏گذارى فرزندم بر رسول خدا(ص) پیشى‏نمى‏گیرم.

چیزى نگذشت پیامبر خدا(ص) به خانه دخترش آمد، از وضعیت زایمان و سلامتى مادر وچگونگى نوزادش پرسش نمود. «اسماء بنت عمیس‏» نوزاد را در پارچه‏اى زرد پیچید وبه پیامبر داد.

حضرت ضمن تبریک و تهنیت‏به داماد و دختر خویش فرمود: الم اتقدم الیکم ان لاتلفوه فى حرقه صفراء؛ مگر پیش از این نگفته بودم که نوزاد را در پارچه‏اى زرد نپیچید؟! آنگاه پارچه سفیدى طلبید و آن مولود مسعود را در میان آن نهاد.
پیامبر خدا(ص) او را مى‏بوسید و زبان مبارک را در دهان او مى‏گذاشت و آن طفل‏زبان جد خویش را مى‏مکید.

رسول خدا(ص) بخاطر آن مولود حمد و ثناى الهى را بجا آورد. اذان در گوش راست ‏و اقامه در گوش چپ وى خواند و سپس از على(ع) پرسید: چه نامى براى فرزندت انتخاب‏کرده‏اى؟
على(ع) پاسخ داد: «در نام‏گذاریش بر شما پیشى نگرفتیم‏».
پیامبر خدا(ص) فرمود: من نیز در نام‏گذارى او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت.

در آن هنگام خداوند فرشته وحى جبرئیل را از ولادت سبط اکبر پیامبرش با خبرساخت و او را جهت تهنیت و تبریک و نام‏گذارى بر آن حضرت فرستاد.
جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ کرد و ضمن‏تبریک و تهنیت گفت:
خداوند به تو فرمان مى‏دهد که نام فرزند هارون برادر موسى(ع) را براى فرزندت ‏انتخاب کن. پرسید: نامش چه بود؟
جبرئیل عرض کرد: شبر. فرمود: زبان من عربى است. گفت: نامش را «حسن‏» بگذار. آن گاه نام نوزادش را «حسن‏»گذاشت.

ابن‏اثیر مورخ مشهور مى‏نویسد:
«حسن‏» نامى است که در عرب جاهلیت تا آن روز سابقه نداشت و کسى آن رانمى‏شناخت.

واژه «حسن‏» برگرفته از کلمه «محسن‏» است و این کلمه از نام‏هاى مسلم‏ پروردگار است و توبه آدم آن گاه پذیرفته شد که خداوند بزرگ را به نام «محسن‏»و … یاد کرد و او را سوگند به «حسن‏»(ع) داد.

در تفسیر آیه شریفه:
فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم، آمده است: آدم(ع) تضرع بسیار کرد. خداوند جبرئیل را فرستاد و فرمود: چنانچه بخواهى توبه‏ات پذیرفته ‏شود مى‏توانى به کلمات و اسمهایى که در ساقه عرش است توسل یابى.

رسول خدا(ص) فرمود: آدم بدان هنگام خداى را بحق محمد و على و فاطمه و حسن وحسین[علیهم‏السلام] خواند و توبه کرد و توبه‏اش پذیرفته شد.

در روایت دیگر آمده است: جبرئیل آدم ابوالبشر را بعد از تضرع بسیار چنین ‏تعلیم داد و طریقه توسل را آموخت، گفت ‏بگو: یا حمید بحق محمد یا عالى بحق على ‏یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان…؛ اى ستوده مطلق‏ بمقام محمد و اى بلندمرتبه والا به مقام على و اى پدیدآورنده هستى به مقام فاطمه‏و اى نیکوکار مطلق به مقام حسن و حسین، توبه و بازگشت مرا بپذیر، زیرا احسان وفضل و گذشت از ناحیه توست.
آن گاه خداوند توبه آدم(ع) را پذیرفت و رحمتش را نازل کرد.

القاب و کنیه امام حسن(ع)
مسلمانان آن روز نواده رسول خدا و سبط اکبر را به ‏لقب‏هاى زیر مى‏شناختند: امام دوم، ریحانه رسول خدا(ص) ، زکى، سبط اول، سید، طیب،مصلح، نقى و ولى…

ابن‏شهرآشوب لقب‏هاى دیگرى را براى آن بزرگوار مى‏شمارد: امین، اثیر، امیر،برّ، حجت، زهد، قائم، مجتبى، وزیر.

صاحب مناقب کنیه امام حسن(ع) را «ابوالقاسم‏» مى‏نامد و لکن محقق اربلى باتکیه بر یک روایت مى‏نویسد:
رسول خدا(ص) از شدت علاقه‏اى که به نواده خویش داشت و او را آیینه تمام‏نماى ‏صفات خود مى‏دانست کنیه‏اش را «ابومحمد» نامید در حالى که یکى و دو سال ازولادتش بیشتر نگذشته بود.

سیماى امام حسن(ع)
زیبایى صورت و اندام سلاله پیامبر خدا(ص) زبانزد عام و خاص‏بود هر کس به او نگاه مى‏کرد سیماى محمد و على(علیهماالسلام) را در او مى‏دید و درجمالش محو مى‏گشت.

امام غزالى در احیاء العلوم مى‏نویسد:
رسول خدا(ص) فرمود: لقد اشبهت‏خلقى و خلقى؛ چه بسیار شباهت پیدا کرد فرزندم(حسن) به من از جهت اندام و صورت و سیره و اخلاق.
انس بن‏مالک در باره امام مجتبى(ع) مى‏گوید: «لم یکن احد اشبه برسول الله‏صلى الله علیه و آله من الحسن بن‏على‏»؛ هیچ فردى از امام حسن(ع) شبیه‏تر به‏پیامبر(ص) نبوده است.

احمد بن‏حنبل به نقل از على بن‏ابى‏طالب(ع) مى‏نویسد: کان الحسن اشبه برسول‏الله(ص) ما بین الصدور الى الراس و الحسین اشبه فیما کان اسفل من ذلک ؛ حسن(ع) از سینه تا سر شبیه‏ترین فرد به نبى‏گرامى اسلام بود و حسین(ع) از سینه به‏پایین بیش‏ترین شباهت را به آن حضرت پیدا کرده بود.

ابن‏صباغ مالکى در باره صورت و اعضاء بدن امام حسن(ع) مى‏نویسد:
رنگ چهره‏اش سفید آمیخته با سرخى بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده; گونه‏هایش‏هموار، موى وسط سینه‏اش نرم، موى ریشش پر و انبوه، گردن آن حضرت کشیده و براق‏همچون شمشیرى از نقره، مفاصلش درشت و دو شانه‏اش پهن و دور از یکدیگر بود. چهارشانه و قد میانه و نمکین و خلاصه نیکوترین صورت را داشت.

و خلاصه آنکه واصل بن‏عطا (۸۰ ۱۳۱) رئیس فرقه معتزله در باره آن بزرگوار گفته‏است: صورت حسن بن‏على(ع) چون سیماى انبیاء و هیات و شکل او همچون هیات ملوک وامرا بوده است.

سنت‏هاى ارزشمند
با ولادت سبط اکبر رسول خدا(ص) سرور و شادمانى در میان‏مسلمانان مهاجر و انصار پیدا شد و از همان ساعات اولیه بر پیامبر(ص) شاد باش وتبریک مى‏گفتند و لکن همگى توجه داشتند که رسول گرامى(ص) چه برخوردى خواهد داشت‏و سنت‏هاى زیبا و بیادماندنى آن حضرت چه خواهد بود همانند اذان و یا صلوات درگوش طفل و تبدیل قماط (قنداق) زرد به سفید و چگونگى انتخاب نام نیک براى فرزند ودیگر سنت‏هاى الهى که ما به برخى دیگر از آن‏ها اشاره خواهیم کرد:

الف) عقیقه فرزند
چون روز هفتم ولادت امام حسن(ع) فرا رسید رسول خدا(ص) دستورداد گوسفندى را تهیه کردند. سپس با دست مبارک خویش براى نوه‏اش بنام نوزاد ذبح‏نمود و او را عقیقه نامید. امام صادق(ع) فرمود: جدم رسول خدا(ص) براى عمویم حسن‏بن‏على(ع) عقیقه کرد و در آن هنگام چنین فرمود: بسم الله عقیقه عن الحسن؛  بنام‏خداوند، این گوسفند عقیقه از جانب حسن[ع] است و به هنگام کشتن گوسفند، این‏دعا را قرائت کرد:

اللهم عظمها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره اللهم اجعلها وقاءا لمحمد و آله ؛ بار خدایا استخوانش را به جاى استخوان او، گوشتش را به جاى‏گوشت او، خونش را به جاى خون او و مویش را به جاى موى او عقیقه مى‏کنم. خدایا این عقیقه را حافظ و نگاهبان محمد و آلش قرار ده. و نیز عکرمه نقل مى‏کند: ان‏النبى(ص) عق عن الحسن بکبش و عن الحسین بکبش؛ همانا پیامبر(ص) عقیقه کرد براى‏ فرزندش حسن یک گوسفند و براى فرزند دیگرش حسین گوسفندى دیگر.

ب) اطعام
در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد یک ران از گوسفند عقیقه رابراى قابله بردند و بقیه را به اطرافیان و فقراء اطعام نمودند، در روایت آمده‏است:

ثم قال: کلوا و اطعموا و ابعثوا الى القابله برجل؛ رسول خدا(ص) فرمود: عقیقه‏را بخورید و به دیگران اطعام کنید و فرمود یک ران عقیقه را براى قابله آن‏بفرستید.

امام صادق(ع) در باب اطعام عقیقه حسن بن‏على(ع) فرمود: فاکلوا منه و اهدوا الى الجیران…; نزدیکان رسول خدا از عقیقه خوردند و براى همسایگان هدیه‏فرستادند (مى‏شود چنین استفاده نمود که پخت و اطعام کرد و یا مقدارى از گوشت‏ عقیقه را هدیه کرد).

ج) تراشیدن موى سر و دادن صدقه
از دیگر سنت‏هاى زیباى رسول خدا(ص) این بود که‏سر فرزند هفت روزه‏اش را تراشیدند [در بعضى از روایات آمده است: مادرش فاطمه(س) تراشید] و به اندازه وزن آن نقره در راه خدا صدقه دادند، آن گاه سر مبارک‏حسن(ع) را با ماده‏اى خوشبو بنام خلوق (نوعى خوشبوکننده است که بیشتر اجزاء آن‏از زعفران مى‏باشد) آغشته کردند.

این عمل یعنى تراشیدن سر طفل هفت روزه و آغشته نمودن به خلوق; سنت جدیدى بودکه جایگزین فرهنگ اهلیت‏شد زیرا آنان سر فرزندان خود را به خون آغشته مى‏نمودندپیامبر خدا(ص) به اسماء فرمود: یا اسماء الدم فعل الجاهلیه؟ اسماء آغشته به‏خون نمودن سر نوزاد از کارهاى ناپسند مردمان جاهلیت است.

در روایات دیگر آمده: صدقه هم وزن موها را به اصحاب صفه (فقراء داخل مسجدپیامبر(ص) ) دادند، که مقدار هم وزن طلا بوده و۱۳ دینار شده است. و همچنین مالک‏بن‏انس نقل مى‏کند: این سنت الهى در باره «زینب‏» و «ام کلثوم‏» دو دختر دیگرفاطمه(س) جارى گشته است.

د) ختنه باز در همان روز هفتم
رسول خدا(ص) دستور داد فرزندش «حسن‏» را ختنه‏کردند تا این سنت الهى جامه عمل پوشد و به عنوان سیره عملى پیامبر(ص) باقى‏بماند زیرا خود از قبل فرمود: اختنوا اولادکم فى السابع فانه اطهر و اسرع ‏لنبات اللحم، ان الارض تنجس ببول الاغلف اربعین یوما ؛  نوزادان خود را در روزهفتم ختنه کنید، این عمل براى سلامتى طفل بهتر است و جراحت آن به سرعت‏بهبودمى‏یابد. «چنانچه فرد ختنه نشده‏اى بر روى زمین ادرار کند تا چهل روز آلودگى آن‏باقى مى‏ماند».

در حدیث دیگرى آمده است: عبدالله بن‏ جعفر از امام باقر(ع) پرسید: در شهر ما ختنه ‏گر حاذقى وجود ندارد و اینان یهودى هستند و روز هفتم را خوب نمى‏دانند. آیاجایز است‏ ختنه فرزند را به آنان واگذار کرد؟

حضرت فرمود: سنت و سیره پیامبر خدا(ص) در روز هفتم ولادت نوزاد بوده مخالفت ‏سنت پیامبر(ص) نکنید و آن را انجام دهید.