8 فوریه 2008
قال امیر المؤمنین علی (ع): «لمّا ولد رسول الله (ص) ألقیت الأصنام فی الکعبه على وجوهها فلمّا أمسى سمع صیحه من السماء جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً »
امیرمؤمنان (ع) فرمود: هنگامی که پیامبر خدا (ص) متولد شد، بتهای داخل خانه کعبه همگی به صورت فرو ریختند و چون آن روز شب شد ندایی از آسمان برآمد: «حق آمد و باطل رفت، همانا باطل نابودشدنی است».
المناقب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۱
در هفده ربیع الاول سالروز ولادت گرامی نبی مکرّم اسلام، عدهای از نخبگان و برگزیدگان امت اسلامی در کشور جمهوری اسلامی ایران اجتماع کردند و ولادت اسوه جهان خلقت «محمد بن عبدالله» را گرامی داشتند زیرا او پیامبر رحمت، عقل کل، هادی سبل، آورنده وحی الهی، احیاگر گنجینههای عقول، نجاتبخش بشریت و بزرگترین عامل وحدت انسانها در روی کره خاکی است.
ادامه نوشته را بخوانید »
دستهها: روزنوشت | بدون نظر »
8 فوریه 2008
هارون در سال ۱۹۳ هـ ق در خراسان مُرد و در همان جا دفن شد ولی فرزند خویش، «امین» را جانشین خود قرار داد و حکومت بغداد را به وی سپرد.
فاصلهای نشد که امین برخلاف نظریه مشاورین خود برادرش «مأمون» را از جانشینی عزل کرد تا فرزندش موسی را جایگزین کند. این امر سبب شد مأمون به مخالفت برخیزد و در مقابل، «امین» را عزل نماید. بدین ترتیب درگیری و نزاع آغاز شد و پس از پنج سال مأمون پیروز میدان گردید و سر برادر را برید و در شهرها و گذرگاهها به نمایش گذاشت.
مأمون در سال ۱۹۸ هـ ق به فکر افتاد علویان را که بزرگترین تهدید محسوب میشدند از سر راه خود بردارد زیرا چهل سال بعد از حادثه عاشورا، نهضتهای آزادیبخش شیعی و مبارزه آنان با ستمها و تجاوزات بنیامیه و بنیعباس ادامه داشت. بنابراین مأمون میخواست به این مبارزه ریشهدار خاتمه دهد و کاری را که همه خلفای اموی و عباسی آرزو میکردند، عملی سازد.
ادامه نوشته را بخوانید »
دستهها: روزنوشت | بدون نظر »
8 فوریه 2008
در چهلمین روز شهادت سالار شهیدان و دیگر شاهدان به خون خفته کربلای حسینی، دو فقیه و مفسّر بزرگ (یکی دستپرورده رسول خدا – ص – و دیگری تربیتیافته امیرمؤمنان علی بن ابی طالب –ع-) به زیارت ثارالله و انصار الحسین نائل آمدند که زیارت «اربعین» به نام آنان ثبت و ضبط گردید.
جابر بن عبدالله انصاری، صحابی معروف و عطیه بن سعد بن جناده، تابعی مشهور یکی از مدینه منوّره و دیگری از کوفه به راه افتادند تا با زیارت خویش، ایمان، شجاعت، ایثار و شهادت حسین و یارانش را برای همیشه در خاطرهها زنده کنند. این توفیق، نصیب این دو و جمعی دیگر از طائفه بنیهاشم شد.
آن دو در فرات غسل زیارت کردند. عطیه که نزدیک پنجاه سال کوچکتر از جابر بود، دست او را گرفت و به طرف مقتل و مضجع سبط اکبر رسول خدا – ص- هدایت کرد. او به مولایش «حسین بن علی» امام شهیدیان سلام کرد و بر مظلومیت او و یارانش اشک ریخت. چون خود را به قبر شریف رساند بیهوش شد، سپس فریاد برآورد: «یا حسین» «یا حسین» «یا حسین».
بعد هم گفت: «حبیبٌ لایُجیبُ حَبیبَه» ؛ آیا دوست جواب دوستش را نمیدهد؟
آنگاه خود پاسخ داد: «کجا پاسخ خواهد داد، کسی که بین سر و گردن او جدایی افتاده و سرش را از بدنش جدا کردهاند.»
ادامه نوشته را بخوانید »
دستهها: روزنوشت | بدون نظر »